![]()
اگر چه می دونم که در چند سوال و زمان بسیار کمی که داریم، انتقال این نگرش و دیدگاه ارزشمند به مخاطبین اصلا کار آسونی نیست اما سعی می کنیم از فرصت موجود نهایت استفاده رو ببریم
از اونجایی که تقریبا تمامی نتورکرها شما رو به خوبی مشناسم قصد نداریم سوال اولمون رو با معرفیتون شروع کنیم ( در پایان مصاحبهدر این باره توضیح داده شده ) و اگر شما هم اجازه بدید سوالاتمون رو از جای دیگه ای آغاز کنیم.
1 – تعریف بازاریابی شبکه ای از زبان جان میلتون فاگ دقیقا چیست ؟
حرفه ای که شرکتها و افراد انتخاب می کنند تا باهاش یک کالا یا خدمتی رو ارائه و بازاریابی کنن
2 – از دیدگاه شما یک شرکت بازاریابی شبکه ای خوب چه ویژگیهایی داره ؟
خط تولید کالای خاص و یونیک داشتن. محصولی با ویژگیهای مناسب و ویژه
طرح درآمدزایی که چه به لیدرهای داخل سازمان و چه به افراد تازه وارد به صورت عادلانه پورسانت پرداخت کنه
مالک و مدیری که هیچ وقت دروغ نمی گه و این مدیر همیشه و همه جا کاری رو انجام میده که به نفع افراد سازمانشه
و چشم انداز و ماموریت این شرکت بر اساس خدمت کردن بر مردم و نسل های بعدی مردم تعریف شده
3 – یه محصول چقدر می تونه تامین کننده یا تعیین کننده فرآیند کاری یک شرکت بازاریابی شبکه ای باشه ؟ یعنی فقط یه ویژگی خاص محسوب می شه یا اینکه ممکنه اگر اون محصول نباشه بقیه چیزها تحت تحثیر قرار می گیره ؟ یا به تعبیری دیگه : محصول یک شرکت بازاریابی شبکه ای دقیقا چه نقشی در فرآیند کاری شرکت و اعضای اون داره ؟ آیا داشتن یک محصول خوب یا عدم اون می تونه کسب و کار بازاریابی شبکه ای اون شرکت رو تحت شعاع قرار بده ؟
نه. باید باشه. یعنی یک نکته الزامی در یه شرکت بازاریابی شبکه ایه. به خاطر اینکه وقتی که محصول یک شرکت بازاریابی شبکه ایخاص ( یونیک ) و فوق العاده نباشه و از محصولات معمولی داخلش استفاده بشه، حتی اگر یه فرو مقطعی و کوتاهی رو ایجاد بکنه، افراد داخل این سازمان متوجه بی ارزش بودن این کالا می شن و آروم آروم خارج میشن.
و چیزی که جدیدا بسیار مهمه خارج از ویژگی خاص بودن، قیمت های رقابتیه. دیگه الان تو بازار نمی شه هر کالایی رو با هر کیفیت یا قیمتی ارائه داد. و اینطور نیست که چون یه طرح درآمدزایی خوبی تشکیل شده بشه هر کالایی رو با هر قیمتی به مردم ارائه کرد.
امروز دیگه ای دلیلی نداره کسی برای یه خمیر دندون ۲۰ دلار پول بده. به شرطی این کاره می کنه که بشه تضمین کرد یعنی اون خمیر انقدرم فوق العادست که با استفاده از این خمیر دندون دیگه نیازی نیست ۱۰ هزار دلار برای درست کردن کلی دندوناتون هزینه کنید و … یعنی اگه ۲۰ دلار بابت این خمیر دندون میده دیگه لازم نیست هیچ وقت دندونات رو درست کنی ![]()
4 – راستش این سوال ممکنه بعضی از خوانندگان ما رو اذیت کنه اما حقیقت اینه که ما زیاد می بینیم افرادی که امروز در بازاریابی شبکه ای مشغولند و تصورش اینه وقتی چند نفر تو مجموعشون وارد شدن باید برن تو جلسات مختلف و فقط حرف زدن و سخنرانی کردن واسه دیگران رو یاد بگیرن. یادش میره که کار خودشون دقیقا چیه! باید بفروشن. یادشون میره که باید این ساختار رو خودشون هم انجام بدن! سوال اینجاست یه نتورکر تو تعریف ایشون باید یاد بگیره سخنران بشه؟ باید یاد بگیره فروشنده خوبی باشه؟ باید یاد بگیره شبکه ساز خوبی باشه ؟ و چه موقع کدومش رو باید انجام بده ؟
ایشون گفتن : باید یکی از این گزینه ها رو انتخاب کنم ؟
گفتم نه. فقط می خوام بدونم نظر خودتون چیه ! ؟
ایشون ابتدا گفتن من دقیقا نمی فهمم این موضوع دقیقا یعنی چی! ( ببین داستان چقدر براش عجیبه ! ) و بعد جواب داد : راستش در مورد این موضوع فقط می تونم اینطوری جوابت رو بدم : نتورکر بزرگ کسی که سازمان خیلی خوب و بزرگی رو ساخته، مهارت خیلی خوبی کسب کرده و مهارتهای خیلی خوبی در دیگران ایجاد کرده. به هیچ وجه آدمایی که تو ازش داری صحبت می کنی اصلا نمی تونه همچین ادعایی داشته باشه و به نظر من داشتن درآمد فوق العاده در بازاریابی شبکه ای نیازمند تلاش فوق العادست. و اتفاقا یکی از بزرگترین ویژگی این کار ( فرق این کار با کارهای دیگه ) همینه که به همه افراد این امکان رو میده که بتونن به این درآمد فوق العاده برسن.
5 – تو سمینارهای گذشته که شما تشریف آورده بودید ایران، {( یکم با سیستم یکسان و قابل تکثیر مسئله داشتید و مورد اختلافی بین علما ( منظورم همون لیدرهاست ) پیش آورده بودید. یه جور سیستم همانندسازی نگرشی که منظورتون ندادن نسخه یکسان برای همه به نام سیستم قابل تکثیر بود. )} اون موقع فرموده بودید که ابزار باید برای شما کار کنه و ابزار رو تکثیرش کنید. دقیقا منظورتون از اون ابزار کاری چیه ؟ یعنی بخوام موضوعی بگم اینطور عنوان کنم: کتاب اون ابزار کتابه، سیدیه، جزوست یا … دقیقا چی قراره به جای ما چی کار بکنه ؟
اولا همه اون چیزهایی که الان شما گفتی دقیقا درسته. همشون ابزارن. اما در حقیقت باید به مدلی هم ارائه بشه که هر کس اون چیزی رو که به دردش می خوره رو انتخاب می کنه. یکی با کتاب راحته، کتاب. یکی با فیلم و سی دی.
ابزارها همه چی می تونن باشن. وبسایت می تونه باشه. سیدی، دی وی دی، کتاب یا چیزهایی از این قبیل. به طور کل ابزارها خدمات آموزشی باید باشن که تکرا پذیر باشه. در بازاریابی شبکه ای همه چیز تکرار پذیره بجز مکالمه. برای همه چیز میشه ابزار درست کرد.
مثلا اگه کسی مثل خانم مارجی الپراندی رو تو سازمانتون دارید، تو شرکتتون، با این میزان انرژی و احساس قوی که می تونه تو پرزنت داشته باشه، یه فیلم ۷ دقیقه ای از این آدم بگیرید که راجب این فرصت با آدما صحبت کنه. اینطوری دیگه شما بهترین آدم ممکنه داخل شرکت این امکان براش فراهمه که برای همه اعضای شرکت بره پرزنتیشن برگزار کنه. یه ویدیوی ۷ دقیقه ای که یک بار برای همیشه گرفته شده. من منظورم اینه که تو همه موارد دیگه از جمله همین پرزنت شما می تونید این ابزار رو ایجاد بکنی و ازش استفاده کنی.
نتورک مارکتینگ یعنی صحبت کردن، یعنی حرف زدن با آدما. می دونم که سیستم های فروش آنلاین هم داره پیاده سازی میشه، ولی هیچ چیز جای ارتباطات فردی آدمها با همدیگر رو نمی گیره و هیچ هوش مصنوعی نمی تونه جایگزین این موضوع باشه. به جز موضوع گفتگو و مکالمه افراد با همدیگر همه چیز قابلیت تبدیل شدن به ابزار رو داره، توی پرزنت یا ارائه کالا یا ارائه اطلاعات طرح درآمدزایی یا چیزهایی مثل این، تو همه اینها می شه از ابزار استفاده کرد.
6 – به نظر شما بین ابزار پراسپکتینگ یا مشتری گردانی و ابزار ترینینگ یا توانمند سازی آموزش شرکتها تفاوتی وجود داره ؟
به طور قطع. یکی برای مشتری هاست یکی برای آموزشه. به عنوان مثال جلسه ای مثل جلسه امروز. فرض کنید یه آدم قوی مثل خانم مارجی رو دارید، یک بار برای همیشه از یه همچین همایشی فیلم بگیرید و این رو به عنوان ابزار ترینینگ استفاده بکنید و در کنارش این دلیلی نداره که نتورکرها تبدیل به آدمهای متخصص در زمینه محصول بشن.
به طور مثال این محصول با چه موادی و در کجا به چه صورت تهیه شده، ارگانیکه یا این شیمیاییه، چه فرمولی استفاده شده، این دلیلی نداره که نتورکرها راجبش صحبت بکنن. یه نفر آدم متخصص رو استخدام بکنن، مثلا داخل شرکت، یک بارم ازش فیلم بگیرید بزارید برای پاسخگویی به سوالات آدمها و همیشه این کار توسط یه متخصص قابل انجامه.
7 – تو مباحثی که قبلا شما مطرح کردین به این موضوع اشاره داشتین که ما توی امریکا اشتباهاتی انجام دادیم که شما می تونید با آگاه شدن از این اشتباهات حداقل اون راه رو مجدد نرید و با الگو برداری درست مسیر موفقیت رو بهتر و شاید سریتر برید. منظورتون از این اشتباهات دقیقا چه چیزهایی هست و خطرناک ترین یا مهمترین این اشتباهات رو چه چیزهایی میدونید ؟
به عنوان مثال پلن درآمدزایی که آدم ها رو تشویق کنه به بیش انباشته سازی. مثلا ایجاد شرکتهایی که مدیران با لیدرها و توزیع کنندگانشون معامله ای جداگانه غیر از پلن می کنن. یه سری تغییر ایجاد کردن تو محصول، تغییرات در پلن درآمدزایی. تغییراتی که در یک زمان اصلا لازم نبوده که اتفاق بیفته. به عنوان مثال یه سری حرکتهای احمقانه که مثلا بیای رو محبوبترین محصولت یه سری تغییرات ایجاد کنه. یه چیزی کم کنه یا … از این جور حرکات احمقانه. تغییرات دادن در پلان درآمدزایی برای اینکه به صورت هدفمند بخوای درآمد یه سری آدمها رو کم کنی.
8 – این اشتباهاتی که شما فرمودید تقریبا بیشترش برای شرکتها بود. لیدرها یا نتورکرها چه اشتباهاتی رو نباید انجام بدن ؟
ارائه اعداد دروغین و اغواگرایانه در مورد درآمد. ادعاهای غلط در مورد تغییری که یه محصول می تونه در سلامت مصرف کننده داشته باشه یا تاثیرات دروغین محصول. بازی کردن با طرح درآمدزایی. دزدیدن سازمان های کاری از همدیگه. حقیقت رو نگفتن. وعده هایی بدن که نمیشه انجامش داد و …
9 – راستش آقای جان این سوال بارها توسط کاربران و مخاطبینمون از ما پرسیده میشه که آقا من محصول گرفتم، یه آموزش اولیه هم دیدم حالا می خوام شروع به کار کنم. این فرد تصمیم داره با آدمای دیگه صحبت کنه، اونها رو آگاه کنه و باید اونها رو به نوعی متقاعد کنه! همش میگه: راستش با هر کی صحبت می کنم منفیه. حرفم رو نمی پذیره، شرکتهای قبلی یا دیگه ای هم مشاوره شده و … من فکر می کنم نمیشه موفق شد و من نمی تونم و …
مسئله اینه که نتورک ایران چه با شرکتهای هرمی و چه با شرکتهای قانونی بیشتر از ۱۵ سال سابقه تو این کشور ندارن. شرکتهای قانونی که هنوز ۵ سال هم قدمت ندارن. ضمن اینکه کل شرکتهایی که با اسم و رسم کار کردن رو بخواید لیست کنید به ۱۰ تا نمی رسن. قانونی هم که تا حالا فقط ۱۷ تاش مجوز فعالیت گرفتن. سوال اصلی اینجاست :
توی امریکا با سابقه ای نزدیک به ۷۰ سال و بیش از ۳۰۰۰ شرکت فعال و شاید هزاران شرکتی که اومدن و رفتن، اونجا یه همچین آدمایی نداریم ؟ آدما انتهای شعور و منطق هستن!؟ آدم منفی باف و رویا دزد نداریم !؟ همه آدما هدف دارن و می دونن دقیقا از زندگیشون چی می خوان !؟ پاسخ شما برای چنین افرادی چیه !!!؟؟؟ اونجا دقیقا چطوریه ؟ آدما اونجا چطور دارن رشد می کنن!؟ آیا اونا دارن تو امریکا یه معجزه ای انجام میدن؟ مگه اونجا نباید برتر از اینجا باشه !؟؟؟ آیا اتفاق وحشتناکی تو ایران رخ داده که … ممنون میشم نظرتون رو در این رابطه بدونم ؟
قبل اینکه هر جوابی به سوالت بدم باید این رو بگم فکر نکنید مثلا ما فرق می کنیم، یا نمی دونم اونجا بهتره، اینجا اینطوری یا این داستانها … من فقط می تونم یه حرفی بزنم، هر چیزی تو هر جای دنیا ممکنه یه جا ساده تر باشه و یه جا سخت تر. و یه چیز دیگه برعکس بشه بین دو تا کشور. من فقط این رو می دونم که اون نیایشی که توی ایران داره گفته میشه که خدایا به من این توانایی رو بده که بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم، و آنچه را می توانم تغییر دهم و بینشی به من بده که بتوانم تفاوت این دو را متوجه بشم.
اگه واقعا یه نفر احساس می کنه که نتورک خارج فرق می کنه، اینجا بهتره و اونجا بدتر. این شهر بزرگ، پس بهتر میشه یا اون شهر کوچیکه و نمیشه کار کرد و این داستانها دلیلی نداره که غر بزنه. یه کاری باید بابتش انجام بده. حداقلش اینه که باید بپذیره که نمیتونه یه چیزی رو تغییر بده. هیچ نیازی به غر زدن در رابطه با این موضوع نیست.
10 – آقای جان، شما حداقل اونچه مشهوده و گفته میشه، نزدیک به ۳۰ ساله که دارید به جاهای مختلف جهان سفر می کنید، با بیش از ۳۰۰۰ نفر از موفقترین های این کار مصاحبه انجام دادید، سمینارها و جلسات زیادی شرکت کردید. سوالم اینه که دلیل شخصی تون برای انجام این کار دقیقا چیه ؟ چرا دانشتون رو با دیگران به اشتراک می زارید ؟ ( شاید دلیل حضور شما تو ایران رو هم بشه از این سوال درآورد یا اینکه بشه به دیگران هم این رو یادآور شد که دانش رو فقط برای خودتون نگه ندارید !؟ )
چه چیزی تو این کار دیدید که دارید در تمام دنیا سفر می کنید و ارزشهای این کسب و کار رو با دیگران در میان می زارید ؟
من برای این کسب و کار احترام خیلی زیادی قائل هستم. من معتقدم که این کسب و کار پیشرو و سمبل تجارت آزاد هستش. کسب و کار بازاریابی شبکه ای یه فرصت فوق العاده برای آدمهای معمولی که بتونن موفقیت های فوق العاده و موفقیتهای فراتر از معمولی رو کسب کنن که پایه و اساس این موفقیت بر کار سخت و هوشمندانه استواره.
من این کار رو در جایگاه خاصی به شکل یک ژورنالیسم، به شکل یک مشاهده گر، به شکل یه مصاحبه کننده انجامش دادم. برای ۳۰ سال و خجالت آوره که چیزهایی رو که از بازاریابی شبکه ای بلدم و یاد گرفتم رو با مردم دنیا تقسیم نکنم. و چیزی در من وجود داره که شاید بشه اسمش رو گذاشت مقصود. مقصود زندگی من. مقصود زندگی من اینه که چیزی رو که یاد می گیرم دوست دارم با دیگران در میون بزارم.
از زمانی که در رابطه با چشم اندازی که می تونه تو ایران اتفاق بیفته با هم صحبت کردیم به این نتیجه رسیدم که برای من خیلی محترم و ارزشمنده که بتونیم یه اثری رو اینجا بزاریم. من ۳۰ ساله این کار رو انجام دادم و شایدم دیگه لازم نباشه که کاری انجام بدم و من یه میراثی رو از خودم به جا گذاشتم و الان، امشب نشستیم و داریم با هم صحبت می کنیم.
راستش رو بخوای همین الانم که نشستیم و داریم با هم صحبت می کنیم خودم هم از میزان دانشی که دارم هم بعضا تعجب می کنم و تا زمانی که شروع به صحبت نمی کنم فکر می کنم که چیز خاصی برای گفتن ندارم و وقتی که تو از من یه سوال می پرسی من یهو به آرشیو ذهنیم می رم یاد این میفتم که اینجا این رو یاد گرفتم، اینجا این رو یاد گرفتم، اینجا این رو، اینجا این رو … ممکنه برداشت غلطی از این مدل حرف زدن من بشه ولی به نظرم رسیدن به همچین چیزی یا همچین جایگاهی رو داشتن، همچین دارایی رو داشتن خیلی ارزش داره.
و در حقیقت اگه بخوای کل این موضوع رو به صورت خلاصه بگم چاره ای جز این کار ندارم که راه بیفتم تو دنیا و هر آنچه که می دونم رو با دیگران درمیون بزارم و با دیگران تقسیمش کنم.
من بهش گفتم این کار خیلی ارزشمنده و قابل ستایش.
جواب داد من اینطوری فکر نمی کنم. لبخندی زد و گفت شک دارم که اینهمه ارزش داشته باشه. به طور کل برای من که ۵٫۵ صبح از خواب پاشم. خودم رو ساعت ۷ آماده بکنم، بعد برم داخل یک همایش. بعد اونجا ۴۰۰ نفر باهام عکس بندازن. ۶۰۰ نفر فشار بیارن که کتاب براشون امضاء کنم و بعد از اون ازم خواسته بشه که تو یه جلسه دیگه ای شرکت کنم که اتاقش پر دود بود و این که آخرش رس ام کشیده بشه و خسته بشم برام ارزشمنده که نقشم رو بازی کردم و در حقیقت اون چیزی که باید، انجام دادم.
11 – اونچه که خیلی از بزرگان و اساتید کسب و کار بازاریابی شبکه ای تاکید دارن داشتن رشد شخصیه و می خواستم بدونم به نظر شما تاثیر رشد شخصی بر نگرش و روند کاری یک نتورکر دقیقا چیه ؟ نکته بعدی اینه که توسعه فردی دقیقا یعنی چی؟ یعنی افراد باید در طول روز چه کارهایی رو باید انجام بدن که رشد شخصی داشته باشن ؟ اگر کسی رشد شخصی نداشته باشه تو این کار رشد نمی کنه ؟ نگاه شما به این موضوع چیه ؟
در پاسخ به این سوال مکث عمیقی کرد و یکم بیش از سوالات دیگه فکر کرد و بعد جواب داد :
ماها دوست داریم بگیم که رشد شخصی لازمه، خوبه اما دارم به این فکر می کنم که نمیشه کسی آدم نامرد، کلاهبردار و دروغگو تونتورک باشه و رشد کنه و پول دربیاره. راستش رو بخوای می بینم میشه و من فکر می کنم که این یکی از ویژگیهای این کسب و کاره. برای همینه که بهش می گم کسب و کار آزاد. کسب و کاری که می شه توش بدم بود، بدم کار کرد اما به یه نتیجه قابل قبول و حتی شهودی رسید.
ولی بستگی داره که کلا به زندگی چطور نگاه کنی ؟ فکر کن اینکه ما می گیم چه آدمی که می شه خیلی مهمتر از اینه که چقدر پول درمیاری به خاطر اینه که اگه یک نفر بیاد، چند ماه پولم درنیاره و تبدیل به آدم بهتری بشه ارزشمندتره یا اینکه بیاد، آدم بدتری هم بشه و پول دربیاره. مهم نگاهی که کلا به زندگی داری. اینکه کدوم بهتره رو ، هر کسی یه دیدگاهی داره
12 – با توجه به اطلاعاتی که تا به امروز از نتورک ایران پیدا کردید، اگه بخواید دستاورد سفرهاتون به ایران رو بگید، چه چیزی برای گفتن هست ؟
یه لبخند معنی داری زد و گفت : راستش رو بخواید ممکنه جوابم برای بعضی آدما معنوی به نظر بیاد، من برای توسعه و رشد معنوی خودم خیلی احترام قائل هستم و چیزهایی رو که بهش اعتقاد دارم این رو بهم تاکید می کنه و یاد میده. برای من در حقیقت اون چیزهایی که من بهش اعتقاد دارم در مسیر خیلی چیزها رو یادآوری می کنن. راستش رو بخوای پروسه ای رو که من بیام و ایران باشم چیزی نیست که بهش علاقه مند باشم.
وقت بزارم چند روز برم دنبال ویزا، بیام تو مسیر تو هتل بمونم. تو فرودگاه یا همون چند ساعت مسیر پرواز تو هواپیما. یا اینجا هستم بازم تو هتل، گیر کردن تو ترافیک تهران. اینها کارهایی نیست که من بهش علاقه داشته باشم. اعتقاد معنوی من این رو به من یاد داده که یه اتفاقاتی دست خود آدم نیست. باید بپذیری. همه جزئیات این سفر با اتفاقاتی که افتاد و داستانهایی که وجود داره در دل این سفر و حتی شایدم بعضی هاش قابل بیان کردن نباشه، همش برای من به این شکل بود که، این پیغام بهم رسیده میشد ( درسته که خدایی که من میشناسم با خدایی که ممکنه شما میشناسی کمی متفاوت به نظر بیاد ) مدام داره بهم تاکید میکنه که تسلیم شو و برو جلو. این کار رو باید انجام بدی. هر جایی که بیشتر تسلیم میشم احساس می کنم کارم هی داره میره جلوتر و کارم بیشتر میشه.
13 – این رو به عنوان آخرین سوال می خوام ازتون بپرسم. این رو یک توصیه و پیشنهاد می خوام تلقی کنید. برای ۳ دسته از افراد : مدیران شرکتها، لیدرها و نتورکرها و در آخر برای کسانی که می خوان وارد این کار بشن، چه توصیه ای برای این ۳ دسته دارید ؟
برای مدیران کمپانی ها حرفم این که متوجه این موضوع باشید که هر کاری که انجام میدید، هر برنامه ای که می ریزید و هر فکری می کنید باید در راستای منافع سازمانتون و افرادتون باشه.
برای لیدرها و نتورکرها پیغامم اینه که برای موفقیت بچه هاتون، افراد سازمانتون بیشتر از موفقیت شخص خودتون تلاش کنید و برای افرادی که قصد دارند این کسب و کار فوق العاده را انتخاب کنن آرزوی سلامتی دارم و با خنده این جمله رو تموم کردن.
آقای جان چیزی که برام خیلی جالب بود خارج از پاسخ های عمیق و ارزشمندتون اینه که چقدر رک و صادقانه سعی می کنید آنچه را که هستید و واقعا بهش معتقدید رو در کوتاه ترین جملات ممکن بیان کنید. صداقتتون ستودنی است. ممنون.
این اولین و آخرین گفتگوی بین ما و شما نخواهد بود و با کسب اجازه از شما از این به بعد سعی می کنیم بیش از اینها از توانایی و دانشتون بهره ببریم و آن را با مخاطبین خود در میان گذاریم. با آرزوی سلامتی و لحظاتی خاطره انگیز برای حضورتان در کشور ایران.
با تشکر از مسعود صیادی عزیز
بابت گردآوری این مطلب عالی




