ضمير تاريك قدرت تشخيص ندارد. آنچه از ضمير روشن دريافت مي كند برايش لازم الاجرا است، بدون آنكه بداند اين كار شر است يا خير، لذا بايد آنچه را به ضمير تاريك مي سپاريم به ضرر ما نباشد. وقتي پيوسته به موضوعي كه از آن وحشت داريم فكر كنيم اين موضوع در ضمير باطن ثبت مي گردد، و عينا" همان را انجام مي دهد ضمير باطن نمي تواند تشخيص دهد كه اين موضوع خواسته ما نبوده است، بلكه از آن نفرت داشته ايم. در چنين صورتي مي گوةـيم از هر چه بدم آمد سرم آمد.بيشتر افراد فقط در هنگام گرفتاري كه راه به جاةـي نميبرند،از طريق ضمير تاريك دست به دعا برداشته و از خالق يكتا خواهان راه حل مي شوند. افراد با ايمان هميشه و در همه حال رابطه خود را با خداوند قطع نمي كنند. همانطور كه قبلا" نيز گفته شد ضميرهاي باطن، كليه افراد با يكديگر در تماس هستند ولي خود اطلاعي از آن ندارند. اگر از كسي نفرت داشته باشيم ولي تصويري از او در نظر مجسم كنيم كه در حال خنده ما را در آغوش گرفته و عذرخواهي مي كند و اين كار را چندين بار تكرار دهيم، ضمير باطن، اين تصوير را دريافت كرده بدون آنكه خودش از آن اطلاعي داشته باشد بعد از چند روز با كمال تعجب مشاهده خواهيم كرد كه هم رفتار ما و هم رفتار او تغيير پيدا كرده است.
پدر و مادر ما با هم ازدواج كردند و ما ثمره ازدواج آنها هستيم.
همانطور كه از لحاظ ظاهري مقايسه مي كنيم، بعنوان مثال چشم ها به مادر رفته و دست ها به پدر، از لحاظ روحي هم، چنين مقايسه اي وجود دارد. آنچه مسلم است يك قسمت از ما مذكر و قسمت ديگر موُنث است.
قسمت موُنث طراح و قسمت مذكر مجري وجود ما هستند. برداشت ما از پدر و مادر نقش مهمي در آينده امان دارد اگر چنانچه بهر دليل بعضي ا. حركات پدر و مادر را در كودكي قبول نداشته ايم بايد سعي كنيم لااقل تصويري كه از پدر و مادر در ذهن خود داريم تصويري بسيار خوب باشد زيرا در غير اينصورت مانع بزرگي در سر راه خوشبختي خود ساخته ايم و اين كا را بخاطر خودمان هم كه شده بايد انجام دهيم.
- در نظر داشته باشيد كه يك طراح مي تواند چندين مجري داشته باشد. اگر در زندگي هميشه مجري بوده ايد ولي ناموفق. سعي كنيد قسمت طراح وجودتان را فعال تر كنيد. تا مي توانيد. در پذيرش مسةـوليت ها كوشا باشيد، تاچيزهاي عالي نصيبتان شود. اگر قبول مسةـوليت كنيد تمام نيروهاي دروني شما فعال مي شوند، تا از عهده مسةـوليت برآةـيد.
- از ديگران توقع نجات و رستگاري خود را نداشته باشيم.
- ضمير باطن همه چيز را مي داند.
- ضمير باطن مقر و پايگاه عادات است.
- نيروي خلاقه در باطن و نهاد هر كس قرار دارد.
- اگر معتقد به پيشگوةـي هاي منفي باشيد، يقينا" بدانيد كه آنرا در زندگي خود به چشم خواهيد ديد، زيرا قانون زندگي قانـــــون باور است.
-گفته ها زماني مثمر ثمر واقع مي شوند، كه معناي آنها توسط ضمير باطن پذيرفته شده باشند.
- اگر روزي فقط نيم ساعت درباره آرمانها، هدفها و آرزوهايتان به تعمق بپردازيد بي گمان متحول خواهيد شد و خود اين تحــول باطني را احساس خواهيد كرد.
- اگر كسي هر رويا و آرزويي را از سر خود بدر كند و فكر ترقي و پيشرفت را در دل نپرورد،طبعا" بسان آب راكدي در جا خواهـــــد ماند و از لحاظ روحي پؤمرده خواهد شد.
- هر حادثه كه در اطراف ما بخواهد، اتفاق بيفتد، ابتدا در ذهن ما نقش مي بندد.
- سرنوشت و تقدير همان انديشه ايست كه بسر راه مي دهيم.
- فكر عوض كردن دنيا را نداشته باشيد، اين شما هستيد كه بايد عوض شويد.
- هدف تفكرات عميق، هدايت روح در مراحل مختلف حيات است.
- بسياري از مردم تنها، تن خود را حركت مي دهند ولي روحشان سالهاست كه از حركت و پيشرفت بازمانده است.
- كاري انجام دهيد، كه از آن واهمه داريد، در آن صورت مرگ ترس، حتمي است.
- حالت روحي هر كس علت و حاصل تمام تجارب او در زندگي مي باشد.
- اگر ترس داريد، ضمير باطن را مخاطب قرار دهيد، "من به تو دستور مي دهم كه هيچ ترسي بخود راه نده، تــرس ر ا از وجــود من خارج كن، خدا با من است و جاةـي كه خدا است جاةـي براي بدي و ترس و درد نيست."
-پايان كار بايستي با آغاز كار هماهنگي داشته باشد، اگر در ابتدا ترس از شكست وجود دارد، نمي تــــوان درپايـــان انتــظار موفقيــــت داشت.
- هر حادثه داراي دليل و مقصودي است كه به مصلحت ما است.
- بزرگترين عامل جلوگيرنده اغلب مردم، ترس از شكست است.
- قبول مسةـوليت، يكي از بهترين معيارهاي تواناةـي و بلوغ شخص است.
- براي بهره بردن از چيزي، شناخت كامل آن لازم نيست.
- بزرگترين سرمايه شما ديگرانند هر قدر بتوانيد ديگران را مجاب كنيد بهمان اندازه سرمايه شما بيشتر مي شود.
- كار بايد نوعي تفريح باشد.
- داشتن آگاهي كافي نيست، آنچه ما را به هدف مي رساند، عمل است و براي عمل بايد تصميم هاي انگيزه دار بگيريم.
- افراد موفق مي دانند چگونه در موهبتي كه به هيچ كس به قدر كافي داده نشده است، يعني در وقت صرفه جوةـي نمايند.
- اگر معتقد باشيد كه مي توانيد كاري را انجام دهيد، يا برعكس عقيده داشته باشيد كه نمي توانيد،كاري را انجام دهيد در هـــر دو صورت درست فكر كرده ايد.
وقتي تصميم به كاري مي گيريد، تمامي دانسته هاي خود را از طريق ضمير روشن، روانه ضمير باطن ميكنيد و اين ضمير باطن است، كه پس از تحقيق، جوابي به شما مي دهد، كه مثلا" آري يا نه. در نظر داشته باشيد كه ضمير براي پاسخ گفتن، از تمامي تجارب شما از طفوليت تا بحال، اعم از شكست موفقيت - تلخ و شيرين و هم چنين از ضرب المثل هاةـي كه در ذهن خود سپرده ايد و تكيه كلام هاةـي كه بنابر عادت مي گوةـيد استفاده مي كند. بايد ببينيد چه ضرب المثل هاةـي براي ذهن شما قابل قبول است. ضرب المثل هاةـي كه در ذيل آمده است، همراه با تاثيري كه مي تواند برعملكرد شما داشته باشد، بطور خلاصه بيان شده است. مسلما" افراد ناجوربين برداشتشان با افراد جوربين فرق مي كند. اگر از كسي بخواهيد كه سه ضرب المثل بگويد خيلي سريع متوجه خواهيد شد كه چگونه فكر مي كند و برداشتش از محيط چيست. اين ضرب المثل ها مي تواند برروي افراد ناجوربين چنين اثراتي داشته باشد.
1- هر كه خربزه مي خوره پاي لرزش هم بايد بنيشيند: ترس از لرزيدن باعث مي شود كه خربزه نخورد هميشه منتظر يك واقعه بد هست.
2- آدم مار گزيده از ريسمان سياه و سفيد مي ترسد: در زندگي خود را هميشه كنترل مي كند و اين نيروي زيادي را بهدر ميدهد، به همه چيز بدبين است. چطور مي توان درپايان كار موفق بود، وقتي در ابتدا به شكست فكر كنيم.
3- هر كه بامش بيش برفش بيش : ترس اينكه برف زيادي بايد بروبد - نمي گذارد كه بام هاي بيشتري داشته باشد. چه بسيـــــــار هستند افرادي كه حالت ناجي ها را دارند و ناخودآگاه قرباني ها را به طرف خويش جذب مي كنند، تا به آنها كمك مالـــي يا معنوي كنند و چون نتوانسته اند، قرباني درون خود را نجات دهند، و از طرفي نمي توانـــند به قربانــي ها جـــواب رد بدهنـــد، ناخودآگاه توان پول در آوردن و كمك كردن خود را كاهش مي دهند، تا جاةـيكه حقيقتا" نتوانند به آنها كمك كنند، كـــه در چنين حالتي از كمك كردن به خود نيز عاجز مي شوند.
4- جوجه را آخر پاييز مي شمرند: در حين انجام كار راضي نيست و هميشه ترس از عاقبت كار دارد.
5- شخصي را توي ده راه نمي دادند سراغ كدخدا را مي گرفت : هر وقت كه تصميم مي گيرد كاري را انجام دهد اعتمـــاد به نفس را از دست داده و خود را مستحق آن نمي داند. و هميشه در رويا زندگي مي كند.
6- ماراز پونه بدش مي آيد، دم لونه اش هم سبز مي شود: زياد به چيزهاةـي كه بدش مي آيد فكر مي كند و بطرف آنها هم كشيده مي شود.
7- موش تو سوراخ نمي رفت جارو بدمش بستند: قدرت خود را هميشه كمتر از آنچه كه هست مي پندارد.
8- مرغي كه انجير مي خوره نوكش كج است : فكر مي كند موفق ها، آدم هاي خارق العاده اي هستنــد. در حاليكـــــه خواستــــن توانستن است هركس بخواهد مي تواند موفق باشد. مشروط بر اينكه چيزهاةـي را هم كه نمي خواهد بداند.
9- سالي كه نيكوست از بهارش پيدا ست : هميشه انتظار پيش آمد بدي را دارد چگونه مي توان موفق شد؟ وقتــــي در ابتدا كــــار پايان كار را شكست خورده بدانيم.
10- يك بز گر گله را گر مي كند: براي شروع بايد همه چيز مهيا باشد و كوچكترين ناملايمات او را دلسرد مي كند.
11- بار كج به منزل نمي رسد: فكر مي كند اين تنها صداقت است كه موفقيت مي آورد،
در حاليكه خيلي ها صــــادق هستنــــد ولي ناموفق، منظور از بار كج، باري است كه يك طرف آن عقل و طرف ديگر قلب مي باشد. بايد هماهنگي بين عقل و قلب وجود داشته باشد تا موفق شد.
12- زندگي براي كار، يا كار براي زندگي
13- ديگران را نمي شود تغيير داد، بايد خودمان را تغيير دهيم، كه البته منظور وفق دادن نيست.
14- با يك گل بهار نمي شود. كشش لازم و انگيزه كافي براي حركت كردن ندارد در حاليكه بهار هم با اولين گل آغاز ميگردد و طولاني ترين راه هم با اولين قدم شروع مي شود.
با تشکر از مسعود صیادی عزیز




