ادامه هدف ...

ممكن است بگوييد اين طورها هم نيست، مگر فلاني نبود كه هميشه به خود ميگفت ميخواهد قهرمان كشتي شود، هرگز هم نشد. بايد بدانيد «هدف با رويا فرق ميكند».
روياها تصوراتي مبهم و كلي هستند كه ما را در طراحي اهداف ياري ميدهند. داشتن رويا، مثبت و لازم است اما كافي نيست. بعضي آدمها اصلاً رويايي ندارند. آنها دور خود ميچرخند تا زندگيشان به پايان برسد. بعضي از آنها يك گام جلوترند، آنها رويا دارند اما هرگز به هدف تبديلشان نميكنند و در نتيجه هميشه در حسرت آرزوهايشان ميمانند و بعضي آدمها، همانها كه ديگران به زندگي پربارشان غبطه ميخورند، از درخت روياهايشان ارابههاي هدف ميسازند و با آنها به سوي پيروزي و كاميابي ميرانند. زماني روياي ما هدف نام ميگيرد كه ويژگيهاي زير را داشته باشد.
از كنار هم گذاشتن حروف اول ويژگيهاي اهداف، كلمهيSMART حاصل ميشود كه كمك ميكند اين ويژگيها را به ياد داشته باشيد:
Specific: به معناي ويژه و معين. هدف شما بايد كاملاً آشكار و مشخص باشد، به گونهاي كه هركسي دقيقاً بفهمد شما چه ميخواهيد. مثالي از هدف مبهم: من ميخواهم در امتحان كنكور موفق شوم، من ميخواهم يك خانه بخرم. مثالي از يك هدف مشخص: من ميخواهم در دانشگاه شريف، در رشته برق پذيرفته شوم و به اين منظور لازم است رتبهام زير ۵۰ باشد، يا ميخواهم يك آپارتمان ۱۰۰ متري در منطقه شهرآرا بخرم كه در طبقه دوم قرار داشته باشد، دوخوابه باشد و پاركينگ هم داشته باشد كه البته هدف ميتواند دقيقتر و داراي جزييات بيشتري نيز باشد.
Measurable: يعني قابل اندازهگيري. وقتي اهدافتان قابل اندازهگيري باشند، شما ميتوانيد شاهد روند دستيابي به آنها باشيد. به اين ترتيب شما در مييابيد كه آيا در جهت درستي حركت ميكنيد يا نه و ميفهميد چقدر مانده تا به مقصد برسيد. مانند پسانداز كردن مقدار مشخصي پول يا خواندن ۱۰۰ صفحه درس در روز.
Action Oriented: يعني اهدافتان بايد بر كارهايي متمركز شود كه تحت كنترل مستقيم شماست، تا شما دقيقاً بدانيد براي رسيدن به اهدافتان قرار است چه كارهايي انجام دهيد.
Realistic: به معني واقعگرايانه، كه ميتوان آن را تعبيري از امكانپذير بودن هدف دانست. مثلاً براي يك فرد ۵۰ ساله منطقي نيست كه بخواهد مهاجم اول تيم ملي فوتبال شود.
Time Bound: يعني محدودهي زماني مشخصي داشته باشد. براي بسياري، اهداف، مثلا آنها كه مربوط به درآمد هستند، در صورت تعيين يك محدودهي زماني مشخص، انگيزه و فوريت لازم را ايجاد ميكنند. اگر دقت كنيد، ميبينيد كه اگر زمان نيل به هدف برايتان مشخص نباشد، يعني براي خودتان تعيين نكنيد كه چه هنگامي بايد به فلان چيز دست يابيد، آن هدف هيچ كاربرد و استفادهي عملي نخواهد داشت. نه حركتي ايجاد ميكند، نه انگيزهاي ميدهد و نه میتوان براساس آن برنامهريزي كرد. اصلاً به درد نميخورد.
بهترين هدفهاي SMART آنهايي هستند كه متمركز، ويژه و مشخص، منقسم به اهدافي كوتاهمدت، ميانمدت و بلندمدت باشند.
اهداف كوتاهمدت همانهايي هستند كه ميخواهيد طي چند هفته يا چند ماه آينده به آنها برسيد. اهداف ميانمدت را تا يك سال آينده در نظر بگيريد و اهداف بلندمدت همانهايي هستند كه ميخواهيد پس از يك سال به آنها برسيد. اگر نقطهي پاياني يا مقصد نهايي را همان هدفهاي بلندمدت در نظر بگيريم، اهداف كوتاهمدت حكم تابلوهاي راهنما يا تابلوهاي كيلومترسنج را دارند. اين تابلوها، هم باعث ميشوند ما متوجه شويم كه آيا مسير را درست ميپيماييم، و هم با ديدن هر تابلوي كيلومترسنج ميفهميم كه تا مقصد بعدي (اهداف بلندمدت) راهي نمانده است. در نهايت هدفهاي كوتاهمدت باعث افزايش شور و اشتياق و هيجان شما در طول مسير ميشود.
اگر هدف شما، خريد يك خانه در يك سال آينده باشد، ۱۲ ماه انتظار براي دستيابي به آن، ممكن است خستهتان كند. اصلاً شايد بعد از ۳ ماه فراموش كنيد چه ميخواستيد و براي چه چيز داريد تلاش ميكنيد. اما كافي است يك هدف كوتاهمدت، مانند خريد يك گوشي جديد يا لپتاپ در يك ماه آينده براي خودتان تعيين كنيد، زماني كه موبايل و لپتاپ را میخريد، روش و چگونگي دستيابي به اهداف را درخواهيد يافت. از اين اهداف، انرژي خواهيد گرفت و براي خواستههاي بلندمدتتان تلاش بيشتري خواهيد كرد. هرگاه به هدفي دست مييابيد، حتماً به خود يادآوري كنيد كه به هدفتان دست يافتهايد و از خود قدرداني كنيد و با انرژي مضاعف، به سمت هدف بعدي برويد. اهداف شما بايد در شما احساسي دلنشين ايجاد كنند. احساس سرافرازي، سرور، شادماني و سربلندي.
زندگي ما بازتاب باورهايمان است و
موفقيت نامحدود ما ناشي از باورهاي نامحدود ما است.
ادامه دارد...




